Tuesday, July 08, 2003

وسوسه و اراده !
من اضافه وزن دارم . چاق شدم ، اون هم بد جوري . هديهء كامپيوتره و ساعتها بي حركت نشستن ، و در حين اين بي حركتي انواع خرت و پرتها رو خوردن !
بايد رژيم بگيرم . سنم داره زباد ميشه ، و كمر درد و زانو درد و انواع اينجور دردها دارن ميان . حتما بايد وزن كم كنم . از صبح فردا شروع ميكنم . كاري هم نداره ، قبلا هم امتحان كردم . چند ماه كه نون و برنج و شيريني و اينجور چيزها نخورم ، برميگردم به وزن طبيعي .
غروب كه ميرم خريد ، يادم مياد كه دخترها هوس خامه كرده بودن ، و چند روز قبل هم مرباي آلبالو درست كردم كه با خامه خيلي ميچسبه . يه دونه خامه ميخرم .
صبح كه در يخچالو باز ميكنم چشمم به خامه مي افته . همسرم رفته و نون بربري داغ و تازهء كنجدي خريده . مرباي آلبالو هم كه ديگه جاي خود داره و شاه مرباهاست ! اصلا نميشه ازش گذشت . حالا من اگه امروز يه لقمه نون و خامه و مربا بخورم آسمون به زمين مياد ؟ قبل از اينكه بتونم به خودم جواب بدم ، لقمه توي دهنمه و دارم ميجومش !
بعد از صبحونه وجدان درد مياد . سرزنش ! كفرم دراومده . به خودم ميگم كه اصلا دير نشده . اين يه لقمه رو ناديده ميگيرم و از اين لحظه شروع ميكنم .
نهار باقالي پلو داريم . هوس دختر بزرگمه . من قراره فقط يه تيكه از مرغش بخورم . البته باقالي پلو غذاي محبوب منه ، ولي لاغر شدن مهمتره . براي همين من چشمامو ميبندم و اصلا باقالي پلو رو نميبينم . ولي خوب چون خيلي هوس كردم ، فقط دو قاشق ميخورم . البته با يه كفگير هم هيچي نميشه و رژيمم لطمه اي نميخوره . يه تيكه هم ته ديگ . به به ! چي شده ! بذار يه كفگير ديگه هم بخورم . هر روز كه باقالي پلو نداريم . اصلا از فردا شروع ميكنم . امروز هم به درك .
..............
صبح روز بعد كه از خواب بيدار ميشم ، گلوم درد ميكنه . سرما خوردم . فشار خونم هم اومده پايين . بايد يه چيز شيرين بخورم . چايي شيرين با نون پنير . رژيم چي ؟ ولش كن بابا . با اين حال كه نميشه رژيم گرفت . اول بايد سالم باشم . اين از همه مهمتره . چي ميگي هي بغل گوشم وزوز ميكني و سرزنشم ميكني ؟ من بي اراده ام ؟ اصلا ! فقط امروز حالم خوب نيست . از فردا حتما شروع ميكنم . حالا ميبيني .

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home