Sunday, July 13, 2003

دختر بزرگم تا چند وقت پيش اصلا كالباس دوست نداشت . 3 سال قبل كه آمادگي ميرفت ، يه روز اومد و اعلام كرد كه فردا نميخواد از خونه خوراكي ببره و ميخواد پول ببره و از مدرسه خوراكي بخره . من هم 200 تومن بهش دادم .
ظهر از مدرسه برگشت و با خوشحالي گفت : مامان ، رفتم ساندويچ كالباس خريدم . اونقدر خوشمزه بود . همه شو خوردم !
با تعجب پرسيدم : تو كه كالباس دوست نداري ؟
با خونسردي جواب داد : خوب كالباسهاشو كه نخوردم . انداختمشون توي سطل آشغال !
شما جاي من بودين از خنده غش نميكردين ؟ دخترك من رفته بود پول داده بود كه نون و گوجه فرنگي و خيارشوري بخوره كه بوي كالباس ميده !

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home