Wednesday, October 22, 2003

اخيرا همه جا صحبت از افسانهء نوروزيه و مخالفت براي اعدامش . اما به نظر من جرم نوروزي قتل عمده و مجازاتش هم اعدامه . چرا ؟ به اين دلايل :
اولا خلاصهء ماجرا رو از زبون كسي نقل ميكنم كه در اون زمان ساكن كيش و از نزديك در جريان قضايا بوده :
همسر افسانه دچار درگيريهاي مالي شديد بوده و شغل ثابتي هم نداشته . كارش اين بوده كه گاهي به كيش بياد و اجناسي رو به تهران ببره و بفروشه . طبيعتا در اين سفرها با مامورين گمرك دايم مشكل پيدا ميكرده تا اينكه با جناب آقاي مظفر ( مقتول ) آشنا ميشه . مظفر به دليل شغل دولتي مهمي كه داشته قادر بوده درهاي گمرك رو به روي همسر افسانه باز كنه و بين اونها صحبتهايي رد و بدل ميشه كه در ازاي عبور هر پارتي كالا از گمرك ، سهمي هم به مظفر برسه . اين روال ادامه داشته تا اينكه در بهار 76 ، كيش دچار يك بحران اقتصادي ميشه . به طوري كه قيمت اجناس در كيش و تهران تقريبا برابر ميشه و در نتيجه بردن اجناس به تهران كار بيهوده اي بوده . اين بحران چند ماه طول ميكشه و در اين فاصله سررسيد چكهايي كه همسر افسانه بابت معاملات قبلي به مظفر داده بوده ميرسه . اما همسر افسانه پولي بابت پرداخت بدهيهاش نداشته و از سوي مظفر تحت فشار بوده . ظاهرا در اين موقع زن و شوهر تصميم به قتل مظفر ميگيرن و با اين نقشهء قبلي در موقعي كه همسر و بچه هاي مظفر در كيش نبودن ، افسانه و همسر و فرزندانش به كيش ميرن و همسر افسانه به بهانهء بردن جنس به تهران اونها رو ترك ميكنه و سركار افسانه خانم ترتيبي ميده كه مظفر كه مرد بي اراده و فاسدي بوده به طمع بيفته و به هواي تصرف اون برهنه بشه ، بعد هم با چاقوهايي كه از قبل تهيه كرده بوده ، اونو ميكشه .
موضوع قتل از زبان خود افسانه هم كمابيش به همين صورت نقل شده . منتها اين خانم تلاش كرده بگه كه به خاطر دفاع از ناموسش مرتكب قتل شده .
سوالاتي كه مطرحه :
- افسانه ادعا كرده كه پس از رفتن همسرش به تهران ، مظفر يكبار به قصد تجاوز به ايشون حمله كرده و ايشون موفق شده فرار كنه . بعد هم با همسرش تلفني حرف زده ولي اشاره اي به موضوع نكرده و بعد از ترس تكرار ماجرا چاقوها رو برده و زير تختخواب قايم كرده . چرا زني كه در معرض تجاوز قرار داره خونه رو ترك نكرده ؟ چرا در مكالمهء تلفني موضوع رو به همسرش نگفته و از اون كمك نخواسته ؟ اگر فرض كنيم كه به علت مشكلات مالي زندگيش نميخواسته در ارتباط همسرش و مظفر خللي ايجاد بشه ، پس موضوع ناموس پرستي شديد اين خانم كه منجر به قتل شده ، كجا رفته ؟ زني كه حاضره براي دفاع از ناموسش آدم بكشه ، چطور حاضر ميشه به خاطر مشكلات مالي با يك مرد متجاوز چند روز در خانه اي تنها بمونه ؟
- افسانه ادعا كرده كه چون پول نداشته قادر به ترك خونه نبوده . اولا در كيش به علت ازدحام مسافرين تنگدست در اون سالها كمپهاي رايگان وجود داشت و ايشون ميتونست با مراجعه به سازمان عمران كيش وارد اون كمپها بشه و با توجه به اينكه يك زن و دو تا بچه بودند ، مطمئنا درخواستش پذيرفته ميشد . دوما به فرض كه اصلا از وجود چنين كمپهايي اطلاع نداشت ( كه با توجه به رفت و آمد مكرر همسرش به كيش ، بعيده كه از اوضاع كيش اينقدر بيخبر باشه ) ، به نظر شما يك زن ناموس پرست در چنين شرايطي چيكار ميكنه ؟ من به عنوان يك زن اگه در اون شرايط قرار ميگرفتم بلافاصله اون خونه رو ترك ميكردم ولو شده باشه شب رو در پارك سر كنم . ضمن اينكه در پاركها و كنار خيابونهاي كيش هميشه پر بود از مسافراني كه نميخواستن پول گزاف هتل بدن و همونجا كنار خيابون ميخوابيدن . هر كسي كه به كيش رفته باشه اين صحنه ها رو ديده . بنابراين كنار خيابون موندن در كيش با توجه به جمعيت زيادي كه شبها كنار خيابون ميخوابيدن ، اصلا كار سخت و خطرناكي نبود . پس چه انگيزه اي باعث شد كه افسانه در اون خونه بمونه و شرايط تحت تجاوز قرار گرفتن رو براي خودش فراهم كنه ؟
دوما افسانه خانم كه قبلا به ادعاي خودش يك ساك محتوي لباس و چند قطعه طلا رو از خونهء مظفر دزديده و با همسرش به تهران فرستاده بوده ، بطور ناگهاني اونقدر بيعرضه شده كه در چنين شرايط حادي نتونسته از جيب مظفر چند تا دونه اسكناس برداره و براي فرار از اين مخمصه خرج كنه . ظاهرا اين خانم يك موجود چند شخصيتي بوده . گاهي شجحاع و جسور و بي پروا و از عهودهء انجام هر كاري برميومده ، و گاهي يه زن مظلوم و بي دست و پا .
- روز حادثه سركار خانم از حموم دراومده بودن و به ادعاي خودشون چون در حموم جايي براي آويزون كردن لباس نبوده ، حوله و لباسهاشونو بيرون حموم گذاشته بودن . وا عجبا !!! در خونه اي كه يك مرد متجاوز وجود داره ، زن ناموس پرست قصهء ما ميره حموم ( لابد از كثيفي داشته ميمرده !) و لباسهاش رو هم نميتونه بذاره توي يه نايلون و با خودش ببره توي حموم ! شما خانمهايي كه دارين با شدت و حدت از افسانه حمايت ميكنيد ، چند نفر از شما موقعي كه يه مرد نامحرم در خونه تون مهمونه ، حتي در خونهء خودتون ، حتي موقعي كه همسرتون يا پدر و برادرتون حضور دارن ، ميرين حموم ؟ و يا اگه مجبور باشين كه برين ، چند نفر از شما لخت از حموم در ميايين ....؟؟؟؟؟
- سوال بعدي اينه كه اصلا همسر افسانه به چه اعتباري زن و بچه شو اونجا ول كرده و رفته تهران ؟ در نظر داشته باشين كه كيش جزو خاك ايرانه ، نه پاريس ! كدوم يك از شما آقايون زن و بچه تونو در خونهء يك مرد نامحرم رها ميكنيد و به مسافرت ميريد ؟ حتي از دوست نزديكتر ، مثلا نسبتهايي مثل باجناق ، شوهر خواهر ، پسر خاله ، و غيره . آيا شما حاضرين همسرتاونو در خونهء پسر خاله تون كه زن و بچه اش خونه نيستن بذارين و به شهر ديگه اي برين ؟
- در حين درگيري منجر به قتل اونطور كه از زبون افسانه نقل شده ، دختر 9 سالهء ايشون از سر و صدا اومده پشت در و پرسيده : مامان چي شده ؟ افسانه خانم از توي اتاق جوابي داده : هيچي ! برو پايين مواظب برادرت باش !
عجب توصيهء عاقلانه اي ! يه دختر 9 ساله خيلي چيزها ميفهمه و در اين شرايط خيلي كارها ازش برمياد . من هم يه دختر 9 ساله دارم و شك ندارم كه در مواقع اضطراري ميشه روي كمكش حساب كرد . منتطق حكم ميكنه كه زني كه در يك اتاق دربسته مورد هجوم يه مرد بيگانه و متجاوز قرار گرفته ، در چنين شرايطي با داد و فرياد از دخترش بخواد كه فرار كنه بره توي خيابون و داد بزنه و مردمو به كمك بخواد ، نه اينكه بگه : هيچي نشده نازنازي من ! مثل يه دختر خوب و خانم برو پايين و مواظب داداشت باش كه نكنه يه وقت سرزده بياد بالا و نقشه هاي منو به هم بزنه !
- نكتهء بعدي سر رسيدن به موقع مرد خانواده تقريبا يكساعت پس از وقوع قتله . عجيب نيست كه همسر افسانه فورا بعد از قتل از راه برسه و زن و بچه شو جمع كنه و با كمك هم شواهد قتلو از بين ببرن و بعد برن تهران ؟
- و اما نحوهء قتل : افسانه اولين ضربه رو به پهلوي مقتول زده و طبق نظر پزشك قانوني چاقو تا كليه فرو رفته . به ادعاي افسانه بعد از اون ضربه هنوز مظفر ايشونو محكم چسبيده بوده و پشت در اتاق وايستاده بوده و همچنان قصد تجاوز داشته ! من فكر كنم اگه مظفر جون سگ هم داشته ، بعد از خودن ضربهء چالقويي كه تا كليه اش فرو رفته ، ديگه حال و رمق تجاوز كردنو از دست ميداده ! بعد افسانه دو تا ضربه به رونهاي مقتول زده تا مانع حركت اون بشه و وقتي ديده اين ضربه ها هم موثر نبود ، آلت مقتولو بريده ! لابد بعد از اين حركت آخري مقتول كماكان قصد تجاوز به ايشونو داشته ، چون بعدش افسانه 31 ضربهء ديگه هم به مقتول زده ! آيا اين چيزي غير از قتل عمد محسوب ميشه ؟ اگه ادعاي افسانه درست بود و كار ايشون صرفا دفاع بود ، منطقا با همون ضربهء اول به پهلو ، بايد جناب مظفر به اندازه اي از كار مي افتاد كه افسانه فرصت پيدا ميكرد كه فرار كنه و با بچه هاش از خونه خارج بشه . مخصوصا كه در اون شرايط ميدونست كه همسرش در راهه و تا ساعتي بعد به كيش ميرسه و بنابراين بهانه هاي قبلي مثل پول نداشتن و راهخ و چاه كيش رو بلد نبودن هم منتفي بوده . كافي بود ايشون از خونه خارج بشه و با سرويس اتوبوسراني كيش كه اون موقع كرايه اش 20 تومن بود ، خودشو به فرودگاه برسونه و منتظر همسرش بمونه . پس چه دليلي داشت كه باز هم بمونه و اونقدر با چاقو مظفر رو بزنه كه اون به قتل برسه ؟
- نكتهء آخر اينكه افسانه زني كه تونسته با چاقو يك مرد قوي و متجاوز رو به قتل برسونه ، يقينا زن بي دست و پا و عاجزي نبوده . اين كاريه كه از خيلي از زنها برنمياد . پس چطور اين زن در مراحلي عين يه ببو عمل كرده ؟ مثلا بعد از قصد تجاوز اول از سوي مظفر ، خونه رو ترك نكرده ، يا در اون شرايط به حموم رفته ؟ ويژگيهاي شخصيتي افراد معمولا تغيير پذير نيستن و در شرايط مختلف ، يكسان عمل ميكنن . زني كه ذاتا يه ببوي كامل باشه ، در نهايت هم توان كشتن مردي رو نداره و در صورتي كه مورد حمله قرار بگيره نميتونه از خودش دفاع كنه . پس زني كه تونسته اينكارو بكنه ، يقينا يه هالوي بي دست و پا نبوده .
- آهالن ، يه نكتهء ديگه هم يادم اومد . افسانه ادعا كرده كه بعد از قصد تجاوز اول كه نافرجام مونده ، مظفر هيچي واسهء اون و بچه هاش نميخريده و اونها 48 ساعت نون و چايي شيرين خوردن . چه شكنجهء سوزناكي ! لابد توي يه خونه هيچ نوع خوردني هم پيدا نميشده . از حبوبات گرفته تا گوشت و سبزي و ميوه و تخم مرغ . يا حتي يه خورده برنج و روغن . حتي توي يخچالش يه ذره كره و پنير هم نبوده . اون هم خونهء كسي كه مثلا از تهران مهمون دعوت كرده بوده ، اون هم براي چند روز ! اين ادعاي افسانه يا صرفا براي مظلوم نمايي بيشتر و بي دست و پا نشون دادن خودشه ، يا ثابت ميكنه كه برخلاف ادعاهاي افسانه و همسرش ، اونها اصلا از طرف مظفر به اونجا دعوت نشده بودن و شايد روح مظفر هم خبير نداشته كه قراره به خونه اش برن . بلكه وقتي اونها فهميدن كه خانوادهء مظفر در كيش نيستن ، بدون اطلاع دادن به مظفر راهي كيش شدن تا بتونن نقشهء قتل از قبل طراحي شده اش رو اجرا كنن .

اگه كسي بتونه به اين سوالات جواب بده ، خوشحال ميشم كه بشنوم .

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home