ديروز يه كار اداري داشتم و مجبور بودم برم كرج . دخترها رو هم بردم كه بعد از كارم برم يه سر خونهء داداشم و با يه تير دو تا نشون بزنم . همسرم اصرار كرد با ماشين اون برم كه هم كولر داره و هم مرتبتر از ماشين منه و يه وقت وسط راه اذيتم نكنه .
به محض اينكه وارد اتوبان شدم و يه كمي سرعت گرفتم ، روي يه موج كوچولوي آسفالت يهو ماشين بيخودي منحرف شد به سمت چپ . يه پژو 206 با سرعت باد در حاليكه دستشو گذاشته بود روي بوق مثل تير شهاب از بغل گوشم رد شد .خدا ميدونه كه توي دلش چه فحشهايي بهم داد و لابد طبق معمول شعار داد كه اين زنها اصلا رانندگي بلد نيستن و فكر ميكنن آينه هاي ماشين مال اينه كه خودشونو تماشا كنن ! اول هاج و واج موندم وفكر كردم اتفاقي بوده ، اما يه ذره جلوتر كه دوباره اين اتفاق تكرار شد ، و بعدش هم يه بار ديگه ،فهميدم كه ماشين يه مرضي داره و فرمونش گيج ميزنه . از كنار اتوبان با سرعت مورچه رفتم تا كرج و خيال داشتم اونجا بدم درستش كنن . اما به محض اينكه وارد شهر شدم همه چيز درست شد . فكر كردم مشكل حل شده و عصر با خيال راحت راه افتادم كه برگردم . اما دوباره همون بازي توي اتوبان شروع شد . به محض اينكه سرعت از 50 بالاتر ميرفت ، ديگه اختيار فرمون دست من نبود ! خودم و بچه ها كمربندها رو سفت بستيم و براي اولين بار فرمونو محكم دودستي چسبيدم و اومدم .سر هر دست اندازي كلي ترسيدم و لرزيدم و تازه ديروز فهميدم كه اتوبان تهران كرج چه آسفالت كج و كوله اي داره !ضمنا اين رو هم فهميدم كه در اتوبان وقتي مجبور باشي يواش بري چه مصيبتيه ، چون حتي در باند سمت راست هم ميان از راستت سبقت ميگيرن و دائم برات بوق ميزنن و بعدش هم انتقامجويانه ميپيچن جلوت !
خلاصه رسيدم تهران و به جاي اينكه برم خونه ، مستقيم رفتم محل كار همسرم . وقتي اونجا ماشينو خاموش كردم و پياده شدم ، يه نفس عميق كشيدم و توي دلم گفتم : آخيش ! اصلا فكر نميكردم اين ماشين تا اونجا سالم برسه !
چند دقيقه بعد سوئيچ ماشين خودمو از همسرم گرفتم و سوارش شدم كه برم خونه . پشت فرمون كه نشستم و راه افتادم ، گفتم : خدايا شكرت . ماشين من اگه كولر نداره و رادياتش سوراخه و روغن ريزي داره و هزار جور عيب ديگه ، حداقل اختيار فرمونش دست خود آدمه و به هر طرف كه دلت بخواد ميتوني بچرخونيش !
بعدش فرمونو با دست چپم شل گرفتم و با خيال راحت پامو گذاشتم روي گاز !
Wednesday, July 30, 2003
Previous Posts
- من دلم پرتقال ميخواد ! آي ملت ، من دارم ميميرم واس...
- يه روز دختر كوچيكه ام رو با خودم برده بودم آموزشگا...
- زير قرنيز لبهء پشت بوم بند پر بود از لونهء گنجيشك ...
- تازگيها دوباره دلم برات تنگ ميشه ! انگار دارم دوبا...
- سياست بربري كنجدي و شير سوبسيد دار ! الان سالهاست ...
- آقا ما چون از اين كنتور قبليمون ديگه زياد خوشمون ن...
- اين كنتورهاي bravenet بعد از تغيير و تحول واقعا مز...
- دختر بزرگم تا چند وقت پيش اصلا كالباس دوست نداشت ....
- ظاهرا سايتي كه من ازش كنتور گرفتم در حال تغيير و ت...
- چقدر تاسف باره . همين الان در جارچي خوندم . لاله ...
Subscribe to
Posts [Atom]
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home