Tuesday, April 11, 2006

از راهنمایی و رانندگی اومدن مدرسهء بچه ها و ازشون امتحانی در مورد قوانین رانندگی گرفتن و مریم و یه نفر دیگه رو به عنوان پلیس یار انتخاب کردن . بهش یه دسته برگه اخطار دادن که شکلش عین برگ جریمه ست و یه کارت گواهینامهء پلیس یار با مهر نیروی انتظامی . مریم از ذوق داره پر درمیاره . احتمالا برگه های اخطارش رو هم همه شونو باید بده به مامانش که یکی از خلافکارترین راننده های روی زمینه ! کارم دراومده . تو اتوبان داریم میریم , چشمش به کیلوتر شمار ماشینه : مامان گاز نده , نوشته بود حداکثر سرعت 80 کیلومتر ! مامان اینجا ورود ممنوعه , دور بزن از خیابون بالایی بریم . مامان کمربندتو ببند . قبل از حرکت بستن کمربند را فراموش نکنید .
حالا دیگه لازم نیست وقتی میخوام سر چهار راه دور زدن ممنوع دور بزنم دنبال پلیس سر چهر راه بگردم . معمولا پلیس توی ماشینم نشسته !
--------------------
رفته بودم قنادی شیرینی بخرم و بچه ها تو ماشین نشسته بودن . وقتی برگشتم دیدم دارن از خنده غش میکنن . پرسیدم : چی شده ؟
وسط کرکر خنده گفتن : اسم این قنادیه , شیرینی سرای بوی گنده !!!
برگشتم نگاه کردم و دیدم تابلوی مغازه حالت سه نبش داره . یه طرفش نوشته " شیرینی سرای " , اون یکی طرفش نوشته " بوی گند " و روی وجه سومش که خیلی کوچولوئه و از خیابون اصلی دیده نمیشه یه دونه حرف " م " . خلاصهء ماجرا این بود که اسمش شیرینی سرای بوی گندم بود که میم آخرش از اونجا دیده نمیشد . اگه اسم قنادی " بوی گند" باشه چقدر مشتری جمع میکنه !

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home