ايهالناس كمك !
من يه آموزشگاه كامپيوتر دارم كه در حال ورشكستگيه . محلش كنار يكي از بزرگراههاي پر رفت و آمده ، ولي انگار تابلوي گندهء زرد براق ما رو هيچكس نميبينه . يكروز در ميون داريم توي روزنامه آگهي ميديم ، و تراكت هم پخش ميكنيم . دور و برمون 7-8 تا آموزشگاه ديگه هم هست كه البته اونها از ما قديمي ترن ، ولي همه شون كار ميكنن غير از ما . ضمنا همهء اونهايي كه اومدن و كلاس گذروندن ، راضي رفتن و تا حالا نشده كه كسي اظهار نارضايتي بكنه . قيمتهامون هم بطور متوسط 20% پايين تر از بقيه ست . اما مشتري نداريم و مخارج آموزشگاه رو زوركي درمياريم . در واقع الان 9 ماهه داريم واسه هيچي جون ميكنيم . هل من ناصر ينصرني ؟ كسي ميدونه اشكال كار ما چيه ؟
Thursday, June 19, 2003
Previous Posts
- پريشب ساعت 1 نصفه شب داشتيم از خونهء خواهرم برميگش...
- من اينجا رو ديروز پيدا كردم و اونقدر خوشگل بود كه ...
- دختر كوچيكهء من براي خودش يك فرهنگ لغت جديد اختراع...
- من از اين جوك كلي خنديدم . شما هم بشنوين : يه روز ...
- مريض بودم و بستري در رختخواب . كاري كه بيشتر از هر...
- امروز روز نخلهای سوخته است . روز پيکرهای در خون ط...
- خوابگاه دانشگاه ما يه مديري داشت كه خدا نصيب گرگ ب...
- هر چه دخترهايم بزرگتر ميشوند ، اين فكر بيشتر در من...
- اين رو چند روز پيش در روزنامهء همشهری خوندم .البته...
Subscribe to
Posts [Atom]
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home