Tuesday, June 10, 2003

دختر كوچيكهء من براي خودش يك فرهنگ لغت جديد اختراع كرده . يعني هر لغتي رو كه بلد نيست ، به جاش يه چيزي ميسازه و تحويل ميده و منظورشو ميفهمونه . مثلا :
- به سس تند كه همون ميگه سس تند ، و به سس گوجه فرنگي معمولي يا همون كچاپ ميگه سس بدون تند !
- به لواشكهايي كه داخل نايلون نيستن ميگه لواشك كيسه ندار !
- به پرايد صندوق دار ميگه پرايد بدون هاچ بك !
- قبلا اسم ميني بوس يادش ميرفت و براش توضيح دادم كه باس يعني اتوبوس و ميني اول هر كلمه اي بياد يعني كوچولوي اون چيز . واسه همين به اين ماشين ميگن ميني بوس . چند وقت بعد يه وانت ديد و فورا اسمشو گذاشت ميني كاميون !
- به رنده ميگه سبد تيغ تيغي !
- به تخم غاز ميگه تخم مرغ غاز !
- به جوجه تيغي ميگه لاك پشت تيغي !
- به زنبور ميگه مگس زرد تيز ! ( چون يكبار زنبور نيشش زده و احساس كرده تيزه )
- به دراور ميگه كشو كشو !
- به لوستر ميگه چراغ چند طبقه !
- به دزدگير ماشين ميگه دي يو دي يو !
-به چادر ميگه مانتوي مادر جون ! ( مادر بزرگ )
- به هندونه ميگه خربزه قرمز !
- به آلبالو ميگه آلبالو خشكهء تازه !
- و بالاخره به عمو ميگه دايي بابايي ! ( منظورش اينه كه اوني كه مثل داييه ، ولي نسبتش به بابا ميرسه )
البته الان بيشتر اين كلمات رو درستش رو ياد گرفته و هر وقت دلش بخواد ميگه ، ولي از اونجايي كه من از اين مدل حرف زدن عجيب غريبش خوشم مياد و هميشه از خنده غش ميكنم ، تشويق شده كه روي اين اشتباهات باقي بمونه و گاهي هم عمدا يه چيزهاي جديدي اختراع ميكنه كه منو بخندونه !

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home