Saturday, November 11, 2006

دیروز برای اولین بار رفته بودم پارک جنگلی چیتگر برای دوچرخه سواری . من از این پارک یه عالمه خاطرات خوب کودکی دارم . با بابام دو به دو میرفتیم و اونجا کلی قدم میزدیم و وراجی و غیره . بعدها اونجا پیست دوچرخه سوارس ساختن و من نرفته بودم . بچه ها یه بار با باباشون رفته بودن . این بار هم اصرار کردن که بریم و رفتیم . 18 سال بود سوار دوچرخه نشده بودم .آخرین بار هم توی کیش یه ساعتی رکاب زده بودم و اون موقع 22 سالم بود . دیروز اولش که نشستم رو دوچرخه , اصلا تعادل نداشتم و فکر میکردم دوچرخه سواری یادم رفته . اما به 5 دقیقه نکشید که همه چیز میزون و مرتب شد . بعد نفس نفس زنان و هن هن کنان , 5 کیلومتر و نیم رکاب زدیم . خیلی لذت بخش بود . دور و برمون یه جنگل نیمه پاییزی خوشگل بود که غیر از کاجها بقیهء درختهاش زرد و نارنجی بودن . هوا هم آفتابی و خنک . تو سر بالاییها کلی عرق ریختیم و وسطهای راه دوچرخهء من پنچر شد که مجبور شدم تا ایستگاه تعمیرات , همراه دوچرخه جان قدم بزنم . اونجا دوچرخه مو گرفتن و یکی دیگه بهم دادن . یکساعت و ربع وقت داشتیم و با تمام فس فسهای وسط راه , باز هم 10 دقیقه زودتر رسیدیم . دوچرخه ها رو تحویل دادیم و بعد رفتیم نشستیم وسط جنگل روی میز و نیمکتهای سیمانی و نهار خوردیم . جاتون خالی کتلت داشتیم . خیلی هم چسبید .
تن فعالیت نکردهء دارای اضافه وزن تنبلم , درد گرفته و هنوز هم کوفته ست . ولی عمیقا چسبید . تازه این تنها ورزشیه که میشه خانوادگی رفت . تصمیم جدی دارم که ادامه اش بدیم .
اونجا یه پیست مخصوص بانوان هم داره که دورشو پرچین چوبی کشیدن و خانمها میتونن اون تو بی حجاب رکاب بزنن . فکر کنم واسه تابستون که تحمل روسری و مانتو کار سختیه و آدم عرق میریزه , چیز خوبی باشه . احتمالا باید تابستون راهمونو از همسر خان جدا کنیم !

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home