همه ميگويند :
برايت خواهم مرد ،
شبي خودم را عاشقانه فدايت خواهم كرد ،
روزي خودم را در مقدمت قرباني خواهم ساخت .
اما من ميگويم :
برايت زندگي خواهم كرد ،
شبهايم را از شوق حضور تو نوراني ميكنم ،
و روزهايم با ياد تو رنگ مي گيرد و پر شورتر از هميشه آغاز ميشود ،
پر از شور زندگي كردن و زنده ماندن .
Saturday, January 25, 2003
Previous Posts
- بعضي ازروزها صبح كه از خواب بيدار ميشم يه حالي دا...
- از عادات بزرگان (2) : باز هم از برنارد شاو : يكروز...
- از عادات بزرگان (1) : در زمان كودكي برنارد شاو ، ...
- يكي بود يكي نبود يه دختر كوچولوي 5 ساله بود كه كنا...
- من امروز دلم گرفته . هوا سرد و غبار آلوده و شوفاژ ...
- از در بند كه وارد شد ، به چهره هاي ناشناس دور و بر...
- اين داستانك رو يه جائي خوندم ولي يادم نيست نويسنده...
- امروز اين كامپيوتر من قاط زده بود و يه كارهائي ميك...
- آدمها روي اينترنت دقيقا خود خود خودشون هستن . هر ...
- امروز بعد از مدتها گذارم افتاد به وبلاگ احسان پريم...
Subscribe to
Posts [Atom]
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home