شب سال نوست . شب دوست داشتن و محبت كردن و مهر ديدن . شب عهدهاي تازه بستن . اگر ميتوانستم هر سال عهدهائي را كه در اين شب با خودم بسته ام ، نشكنم ، الان چه بودم !
كاش امسال بتوانم ....
من و روحم
Thursday, March 20, 2003
Wednesday, March 05, 2003
فارسی را پاس بداریم !
بعضی از حضرات هنرمند لس آنجلس نشین ظاهرا تازگیها احساس کردن که زبان شیرین فارسی برای بیان اوج هنر اونها به حد کافی شیرین نیست و به همین جهت شروع کردن به ساختن شعرهای مخلوط فارسی و انگلیسی . مثلا :
چشمون سیاه baby ، تو یار منی
نگو نگو نگو may be ، تو مال منی !
say what do you want baby
honey دوستت دارم خیلی !!!
و این یکی :
آفتاب زده sunny sunny sunny sunday
روز منو ساختی baby today is my day !
جماعت ! کسی از شما انتظار نداره که بعد از 30 سال لس آنجلس نشینی هنوز ایرانی باقی مونده باشین . حالا اینکه خودتون اصرار دارین در فراق وطن بخونین ، من نمیدونم چرا . ولی تو رو خدا اگه میخواهین رسما اعلام فرنگی بودن بکنین ، اقلا فارسی رو به گند نکشونین . رودرواسی نداره ، از فردا برین به انگلیسی آواز بخونین . شما که فول فولین و لهجه تون هم ماشاالله از آمریکائیهای خالص هم قشنگتره ! تعارفو بذارین کنار و از فردا رسما به زبون عمو سام آوازهای هچل هفت بخونین . باور کنید ازهر لحاظ بهتره . چون معانی عالی (!) آوازهای شما هم اگه به فارسی نباشه سنگین تره . اقلا تو ایران که مردم گوش میکنن خیلی از چرندیاتشو نمیفهمن و کلی منفعت داره .
خلاصه فارسی را پاس بداریم . جون مادرتون یا فارسی فارسی بخونین ، یا انگلیسی و زبونهای دیگه رو قاطیش نکنین . الان دخترک 4 سالهء من وقتی میخواد به من بگه مامان جون یا مثلا مامان عزیز ، میگه baby مامان !!!! اقلا به این گلهای معصوم که مزخرفات شما رو خواه ناخواه میشنون رحم کنین .
بعضی از حضرات هنرمند لس آنجلس نشین ظاهرا تازگیها احساس کردن که زبان شیرین فارسی برای بیان اوج هنر اونها به حد کافی شیرین نیست و به همین جهت شروع کردن به ساختن شعرهای مخلوط فارسی و انگلیسی . مثلا :
چشمون سیاه baby ، تو یار منی
نگو نگو نگو may be ، تو مال منی !
say what do you want baby
honey دوستت دارم خیلی !!!
و این یکی :
آفتاب زده sunny sunny sunny sunday
روز منو ساختی baby today is my day !
جماعت ! کسی از شما انتظار نداره که بعد از 30 سال لس آنجلس نشینی هنوز ایرانی باقی مونده باشین . حالا اینکه خودتون اصرار دارین در فراق وطن بخونین ، من نمیدونم چرا . ولی تو رو خدا اگه میخواهین رسما اعلام فرنگی بودن بکنین ، اقلا فارسی رو به گند نکشونین . رودرواسی نداره ، از فردا برین به انگلیسی آواز بخونین . شما که فول فولین و لهجه تون هم ماشاالله از آمریکائیهای خالص هم قشنگتره ! تعارفو بذارین کنار و از فردا رسما به زبون عمو سام آوازهای هچل هفت بخونین . باور کنید ازهر لحاظ بهتره . چون معانی عالی (!) آوازهای شما هم اگه به فارسی نباشه سنگین تره . اقلا تو ایران که مردم گوش میکنن خیلی از چرندیاتشو نمیفهمن و کلی منفعت داره .
خلاصه فارسی را پاس بداریم . جون مادرتون یا فارسی فارسی بخونین ، یا انگلیسی و زبونهای دیگه رو قاطیش نکنین . الان دخترک 4 سالهء من وقتی میخواد به من بگه مامان جون یا مثلا مامان عزیز ، میگه baby مامان !!!! اقلا به این گلهای معصوم که مزخرفات شما رو خواه ناخواه میشنون رحم کنین .
Tuesday, March 04, 2003
قرار بود این مارکوئی رو بذارم توی قالب وبلاگم که بالای صفحه دیده بشه ولی نتونستم و در نتیجه گذاشتمش اینجا . امان از بیسوادی .
قابل توجه آدمهای کج خیال :
اون مطلب 25 فوریه فقط و فقط یه مناجات و یه گفتگوی دوستانه با خدا بود . بنابراین هیچ نوع تعبیر و تفسیر دیگه ای بهش نمیچسبه . باز هم اگه لازمه توضیح بدم ، اعلام میکنم که آغوش خداوند تعبیری از نزدیکی روحی و معنوی به خداست ، نه چیز دیگه ای . و ضمنا هیچ آغوش دیگه ای هم نمیتونه جای اونو بگیره . والسلام .
اون مطلب 25 فوریه فقط و فقط یه مناجات و یه گفتگوی دوستانه با خدا بود . بنابراین هیچ نوع تعبیر و تفسیر دیگه ای بهش نمیچسبه . باز هم اگه لازمه توضیح بدم ، اعلام میکنم که آغوش خداوند تعبیری از نزدیکی روحی و معنوی به خداست ، نه چیز دیگه ای . و ضمنا هیچ آغوش دیگه ای هم نمیتونه جای اونو بگیره . والسلام .