Friday, June 25, 2004

مريم تقريبا سه سالش بود كه يه روز خواهرم زنگ زد و گفت كه انگشت پسرش در رفته . ما رفتيم خونهء خواهرم . مريم پسر خواهرمو واقعا زياد دوست داره و از بچگي هم همينطور بود ، منتها اون روز اصلا بهش توجهي نكرد و از لحظه اي كه وارد شديم شروع كرد توي اتاقها اينور و اونور رفتن و به هم ريختن همه چيز . ملافه ها رو از روي تختها برميداشت ، ميرفت زير مبلهاو ميز نهار خوري ، كابينتهاي آشپز خونه رو باز و بسته ميكرد و وسايل داخلش رو به هم ميريخت. بالاخره دادم در اومد : مريم چرا امروز اينطوري ميكني ؟ خاله گرفتاره ، مهدي هم كه انگشتش در رفته ، اونوقت تو هم همش داري شيطوني ميكني . اصلا رفتي حال مهدي رو بپرسي ؟
با لبخند معصومانه اي جواب داد : اول ميخوام بگردم ببينم انگشت مهدي كجا در رفته ، وقتي پيداش كردم ميبرم ميدم بهش كه خوشحال بشه !!!

Saturday, June 19, 2004

ركورد سرعت !

چند روز قبل در صبحانه خوندم كه دوربين پليس ركورد سرعت در تهران رو ثبت كرده و ماشين زانتيايي با سرعت 199 كيلومتر بوده . منبع اصلي خبر هم اينه .
راستش من تا حالا حداكثر سرعتي كه باهاش رانندگي كردم 180 كيلومتر بوده . اون هم در اتوبان كرج قزوين ساعت 2 بعد از ظهر تابستون كه پرنده پر نميزنه ، نه وسط تهران . اما حالا وسوسه افتاده به جونم كه اين ركورد سرعت 200 كيلومتري رو امتحان كنم و ببينم چه حس و حالي داره .منتها مشكل اينه كه ماشين من 200 تا سرعت نميره . تازه همون 180 هم كه رفت ، بعد از اين بود كه در يه اتوبان خلوت حداقل 10 دقيقه گاز دادم. حالا تكليف بنده با اين وسوسهء جنون سرعت چيه ؟
عموي شوهرم يه سمند× نو داره كه چون فرصت نداره ببردش گارانتي ، هميشه اين كارو واگذار ميكنه به من و مطمئنم كه اون سمند 200 تا ميره . اما اشكال كار در اينه كه اولا من هنوز اينقدر ديوونه نشدم كه وسط تهران اين سرعت رو امتحان كنم و در فرصتهايي كه اون ماشين دستمه هم نميتونم برم اتوبان كرج قزوين . بعدش هم با ماشين امانتي يه خورده سختمه كه احيانا 4 تا معلق بزنم ! سوما هر موقع اون ماشينو با اون رنگ متاليك تابلوش سوار ميشم به حد كافي متلك ميشنوم ، چه برسه به اينكه بخوام ركورد سرعت هم بذارم ! لذا تنها راه حل موجود اينه كه صبر كنم تا خدا از آسمون يه پول قلنبه برسونه و خودم برم يه ماشين نو بخرم كه 200 تا سرعت بره .
در اون خبري كه صحبتشو كردم ، نوشته بود كه راننده جنون سرعت داشته و به حقوق مردم تجاوز كرده و از اينجور چيزها . من هم اين حرفها رو قبول دارم . اما در عين حال ، راننده رو هم درك ميكنم . چون خودم هم همونجوريم ! من عاشق رانندگيم و در حالتي كه ناراحتم يا عصبيم ، حدود نيم ساعت رانندگي سريع كاملا آرومم ميكنه . به نظرم رانندگي يكي از بهترين تفريحهاست . قرار بود امسال با اون داداش مرحومم بريم واسه مسابقات رالي خانواده ثبت نام كنيم كه اون طفلكي رفت و اين برنامه كنسل شد .
در اون خبر نوشته بودن كه ماشين مورد نظر بازداشت شده و راننده چريمه شده و تعهد داده و غيره . من هم تا حالا زياد جريمهء سرعت دادم و گواهينامه ام رو گرفتن و غيره . منتها آدمهايي مثل من با اينجور چيزها درست نميشن . تنها راه حل موجود اينه كه تهران و شهرهاي بزرگ جاهايي داشته باشه به نام پيست اتوموبيلراني ، كه من و امثال من بتونيم هر موقع نياز داريم بريم اونجا وتا دلمون ميخواد بگازيم و بگازيم تا آروم بشيم . تنها در اين صورته كه وسوسهء گاز دادن در اتوبان از بين ميره و همه طبق اصول رانندگي ميكنن .
خلاصه اين وسوسهء سرعت 200 حسابي افتاده به سرم و تا انجامش ندم از سرم نمي افته . ديشب داشتم خوابشو ميديدم !
× : اين توضيح رو براي پانته آ مينويسم كه احتمالا نميدونه سمند چيه ! پاني عزيزم سمند ماشين ايرانيه از خانوادهء پژو كه الان چند ساليه توليد ميشه و كاملا هم راحت و مجهزه .

Monday, June 07, 2004

از مادرم گله مندم كه به من قهر كردن را نياموخت ....