Tuesday, January 31, 2006

به بهانهء محرم

مشقهایم را همیشه
خوب و زیبا مینویسم
باز امشب توی دفتر
آب , بابا مینویسم

مینویسم باز شعری
از دل مهتاب امشب
مینویسم هست اینجا
قصه ای از آب امشب

مینویسم بود روزی
کودکی بسیار زیبا
مینویسم بود تشنه
مینویسم بود تنها

مینویسم رفت بابا
مینویسم هست گریان
مینویسم نیست آبی
مینویسم نیست باران

اشک میریزد دوباره
قلبم امشب توی خانه
هست در یادم همیشه
"باز باران با ترانه "

آب در صحرا نبود و
کودکی جان داد تنها
نیست بابا تا بیاید
خسته ام از آب , بابا