جوجه !
خونهء ما حدودا دو هفته ست که به قدوم خیس دو تا جوجه اردک مامانی مزین شده ! قضیه از اونجا شروع شد که همسایهء پایینیمون دو تا جوجه اردک برای بچه هاش خرید . دخترهای من تا اون موقع حیوون خونگی نداشتن و اصلا هم رغبتی نشون نمیدادن و حتی کمی تا قسمتی هم از همه نوع جانداری میترسیدن ! اما بعد در عرض 3 روز که توی حیاط اون جوجه اردکها رو دیدن عاشقشون شدن و همش بغلشون میکردن و تازه برای حمایت از اونها گربه ها رو هم به راحتی کیش میکردن ! بعد افتادن به جون من که ما هم بخریم . اول خیلی قاطعانه گفتم خونهء ما طبقهء دومه امکان نگهداری حیوون نداریم . ( خونه مون شمالیه و چون سر نبشه از در اون یکی کوچه که به داخل ساختمون باز میشه رفت و آمد میکنیم و برای دسترسی به حیاط باید از کوچه بگذریم و فقط همسایهء طبقه اول مستقیما به حیاط راه داره ) . خلاصه اون طفلکیها هم دیگه اصرار نکردن و فقط در بازیهاشون با آههای تاسف آمیز اینطور وانمود میکردن که حیاط داریم و حیوون و ....
خلاصه من کم کم شل شدم چون یادم اومد که خودم تا بیست سالگی انواع حیوانات از جوجهء مرغ و اردک گرفته تا گربه و لاک پشت و جوجه تیغی و فنچ و قمری و سنجاب و حتی ببعی داشتم و دلم براشون سوخت و بالاخره یه روز صبح اعلام کردم که میریم جوجه اردک بخریم . بماند که یه روز کامل طول کشید تا این پروژه اجرا شد ! اول رفتیم اونجایی که همسایه مون خریده بود که تموم کرده بود . بعد رفتیم فرحزاد که از سه تا پرنده فروشی اونجا دو تاشون بسته بودن اما توی مغازه شون جوجه اردک داشتن و اون یکی که باز بود نداشت ! بعد رفتیم کن که جوجه هاشون برای آپارتمان زیادی بزرگ بودن و بالاخره عصر اونروز موفق شدیم از یه دستفروش توی میدون آریاشهر جوجه اردک بخریم .مریم اصرار داشت جوجه اش زرد خالص باشه و توی بساط یارو هم فقط یه جوجه اردک زرد کامل بود که من قاپش زدم و مهسا هم یه جوجهء زرد با خالهای سیاه انتخاب کرد .وقتی اومدیم خونه دیدم جوجهء مریم بیحاله و دقت کردم دیدم حیوونی نوکش یه خورده شکسته و پاش هم کبوده . خلاصه طفلک یه هفته بعد مرد . مریم کلی گریه کرد و اجبارا طی یک سلسله عملیات یکروزهء دیگه جوجه اردک پیدا نکردیم چون اونروز اون دستفروشه هم نبود و اون دو تا مغازهء فرحزاد هم که اونقدر کشیک کشیدیم تا باز کردن , تموم کرده بودن . بالاخره همسر خان رگ پدریش گل کرد و پاشد رفت از مولوی جوجه اردک خرید و ساعت 9 شب دوباره جوجوها دو تا شدن . حالا دو تا جوجه اردک سالم و شکمو داریم که مثل گاو میخورن و عین بچه های ملوس سرشونو میذارن روی پشت هم و میخوابن . صبحها با جیک جیک از خواب بیدار میشیم و حتی همسر خان هم که حاضر نیست برای خودش صبحونه درست کنه و اگه من خواب باشم گرسنه میره بیرون , صبحها اگه زودتر بیدار بشه بهشون صبحونه میده !
اولش که خریدمشون بچه ها رو قانع کردم که وقتی جوجه ها بزرگ شدن و دیگه نشد توی آپارتمان نگهشون داریم باید ببریمشون پارک پردیسان و بذاریمشون پیش اردکهای اونجا . اما حالا خودم اونقدر دوستشون دارم که دارم فکر میکنم چطوری میشه دو تا اردک بزرگ رو توی آپارتمان نگهداری کرد . ما یه بالکن کوچولو هم داریم . به نظرتون اردکها میتونن اونجا زندگی کنن ؟ فعلا که توی سبد توی اتاق بچه ها تشریف دارن و البته از صبح تا شب هم همراه محافظین گرامیشون تشریف میبرن حیاط بری گردش و آبتنی !
لباسهای روی بند
من ساکن غرب تهران هستم . خواهرم هم تا سه سال قبل همین محل زندگی میکرد اما خونه شونو فروختن و رفتن یکی از محله های شمال شهر . توی مجتمعی که اونها ساکن هستن , پهن کردن لباس در بالکنها روی بند رخت ممنوعه و فقط باید روی این بند رختهای فلزی میله میله که کم ارتفاع هستن لباس پهن کرد . علتش هم اینه که مثلا ساختمون بدنما نشه . خواهرم هر موقع ملافه یا چیزهای بزرگ میشوره , عزا میگیره که چه جوری خشکشون کنه . چون روی اون بند رختهای فلزی باید ملافه ها رو چند لا انداخت و کلی طول میکشه خشک بشن و تازه چروک هم میشن .
فکر کنم خدا به ساکنین لوکس اون مجتمع رحم کرده که به جای خواهرم , من اونجا زندگی نمیکنم . چون هر روز باید از دست من حرص میخوردن . به نظر من :
اولا ایوون خونهء هر کسی مال خودشه و جزو سند اون واحده نه جزو مشاعات , و کسی حق نداره در موردش تصمیم بگیره غیر از صاحب اون واحد آپارتمان .
دوما لباسها باید آفتاب بخورن نه اینکه روی یه بند کوتاه در سایه و روی هم روی هم خشک بشن .
اما سوما و مهمتر از همهء اینها اینه که من منظرهء لباسهای شسته شده ای رو که جلوی آفتاب روی بند پهن شدن و نسیم ملایمی داره تکونشون میده , دوست دارم ! به نظرم نه تنها این منظره زشت و بدنما نیست , بلکه یکی از زیباترین تابلوهاست . مظهر زندگیه . معنیش اینه که اونجا آدمهایی زندگی میکنن که غذا میخورن , حموم میرن و لباس عوض میکنن . یعنی حیات در جریانه .
لباسهای کوچولو و رنگ روشن که روی سینهء بعضیهاشون لک قهوه ای آب سیب به جا مونده و حتی کهنه های سفیدی که با دقت شسته شدن , یعنی اونجا نوزادی وجود داره که مدت کوتاهیه چشم به دنیا باز کرده و با لبخندهای معصومانه اش خونه رو روشن میکنه .
چند تا تاپ رکابی قرمز و نارنجی با یه شلوارک تنگ صورتی یعنی در اون خونه دختر یا زن جوونی هست که حال میکنه این لباسهای بدن نما رو بپوشه و اندام زیبای خودش رو در آینه تماشا کنه .
یه شلوارک مردونهء سرمه ای همراه با چند تا تیشرت و دامن و احیانا یکی دو تا پیرهن چین دار دخترونه یا بلوزهای پسرونه معنیش اینه که اونجا خانوادهء جوانی حضور دارن .
و یه پیژامهء راه راه گشاد به اضافهء یه چادر نماز و یه پیرهن چیت مشکی با گلهای ریز که مشخصا در خونه دوخته شده , معنیش وجود یه پیرزن و پیرمرد ملوس و دوست داشتنیه که عمری تجربه رو در آستین دارن .
حتی موقعهایی که خودم روی بند ایوون لباس پهن کردم و از بیرون دارم برمیگردم , چشمم که به لباسها می افته یه حس خوشایندی دلمو غلغلک میده: آخی , اون تاپ نارنجیه مال مهساست . الهی فدای اون بازوهای بلوریت بشم که وقتی این تاپو مبپوشی می افته بیرون . اون دامن صورتیه هم مال مریمه . مادر به قربون اون ساق پاهای برنزهء خوش ترکیبت بشه که چقدر توی این دامن صورتی ملوس میشن . اون پیرهن کرمه هم مال همسر خانه . یادم باشه امشب اتوش کنم . تیشرت مشکیمو ببین ! یادته روزی که اینو خریدی ؟ همون روزی بود که فرزاد از دنیا رفته بود . لباس مشکی نداشتی و هول هولکی رفتی اینو خریدی . خدا رحمتت کنه داداشی خوبم . رنگ تیشرتم رفته . یکسال و نیم قبل بود که خریدمش . چقدر زود گذشت ! واقعا عمرمون عین باد داره میره و نمیفهمیم .
بعله , خلاصه این لباسهای روی بند برای من زیباست و اصلا نمیفهمم چرا به نظر بعضیها بدترکیبه . تازه ما از صبح تا شب داریم این لباسها رو تن آدمها و پشت ویترین مغازه ها میبینیم . چرا مثلا لباسهای من توی تنم خوش ترکیبن , اما روی بند ایوون بدترکیب به حساب میان ؟ مگه نه اینکه ما کلی پول خرج میکنیم که لباس ما رو خوشگلتر و خوش تیپ تر کنه ؟ پس لابد لباس چیز قشنگیه دیگه !
آخ که گاهی چقدر دلم میخواد برم ساکن اون مجتمع بشم و یه بند گنده ببندم توی ایوونم و هر روز روش لباسهای رنگ و برنگ پهن کنم . آخ که چقدر از این آدمهای زیادی با کلاس لجم میگیره . خدا رو شکر که توی ساختمون چهار طبقهء ما بستن انواع و اقسام بند رخت و پهن کردن همه نوع لباس در هوای آزاد , آزاده !!!!