Tuesday, October 28, 2003

در جواب دوستاني كه زحمت كشيدن و برام نظرشونو نوشتن :

اولا در جواب دوست بي نام و نشوني كه نسبت به نام مقتول ايراد گرفته و از اون نتيجه گرفته بود كه همهء اطلاعات من غلطه : اسم كامل مقتول بهزاد مظفر مقدم بوده و مقدم قسمت اول فاميلي ايشون بوده .
و اما در مورد اينكه بعضي از شما عزيزان نظر دادين كه موضوع اصلا گناهكار يا بيگناه بودن افسانه نيست و قضيه فقط مخالفت با حكم اعدامه :
1/ من شخصا با حكم اعدام به طور كلي مخالف نيستم . به نظر من مجازات بعضي از كارها فقط اعدامه . از نظر من كشتن كسي كه حيات انسان ديگه اي رو ازش گرفته ، اصلا كار بدي نيست . به اعتقاد من گرفتن جان موجود پستي كه با قاچاق مواد مخدر حيات و هستي صدها جوون و خانواده هاشون رو به تباهي كشونده ، ابدا بيرحمانه و غير انساني نيست ، بلكه كمال انسانيته . اگه ميخواهين بگين هر كسي كه مرتكب قتل ميشه حتما مشكل رواني داره يا هر كسي كه دست به قاچاق مواد مخدر ميزنه حتما ريشه اي در كمبودهاي روحي دوران كودكي يا محيط اطرافش داره ، من اينو قبول ندارم . خيليها بودن كه در شرايطي بدتر از اين هم جنايتكار و خلافكار نشدن . انسان موجوديه كه درجهء اختيارش حد بالايي داره و ميتونه در مورد خيلي چيزها خودش تصميم بگيره و عمل كنه . ضمن اينكه حذف مجازات اعدام در كشورهاي متمدن خهم نتايج چندان جالبي نداشته . بارها پيش اومده كه يك جاني بعد از چند سال از زندان آزاد شده و دوباره دست به جنايت زده . حتي در مواردي در اون كشورها مردم براي صدور حكم اعدام يك جاني تظاهرات راه انداختن و خواهان اعدامش شدن .
2/ در مورد افسانهء نوروزي ، من نميخوام حكمي صادر كنم و قاضي و حقوقدان و مجري قانون هم نيستم . اما حرف من اينه كه اگه شما دوستان نظرتون لغو حكم اعدام به طور كليه ، چرال اسم افسانهء نو.روزي رو مطرح ميكنيد كه جرمش كم و بيش اثبات شده ست ؟ اين همه زنداني سياسي بيگناه كشته شدن و ميشن ، اين همه جوونها به دلايل نامعلوم در زندانن ، چرا فقط افسانه ؟ چند سال قبل خوندم كه جووني در باشگاه ورزشهاي رزمي با پا ضربه اي به حريفش زده كه به گيجگاه طرف خورده و باعث مرگ اون شده . قتل ، غير عمد تلقي شده بود ، ولي اون جوون چون پول نداشت كه ديه بده ، 6 سال بود كه در زندان مونده بود و شايد هنوز هم اونجا باشه . يا مورد ديگه اي خوندم كه جوون خوب و سر به زير و ورزشكار و درسخوني كه در عمرش مرتكب هيچ نوع خلافي نشده بوده ، متوجه ميشه كه يكي از جوونهاي لات و معتاد محل با برادر كوچكترش باب دوستي باز كرده . به در خونهء اون معتاد ميره تا ازش بخواد كه دست از سر برادرش برداره و با هم درگير ميشن و معتاده چاقو ميكشه و جوون مورد بحث بعد از اينكه مجروح ميشه ، در حاليكه سعي داشته چاقو رو از دست فرد مقابل بيرون بياره ، چاقو به قلب طرف ميخوره و ميميره . اين جوون به اعدام محكوم شده بود و بالاخره هم نفهميدم كگه اعدام شد يا نه . از اين قبيل موارد زياده . پس چرا ما فقط اسم افسانه رو مطرح كنيم ؟ افرادي بيگناهتر از اون و بيشتر محتاج عدالت هم زياد وجود دارن . تمام قوانين دادگاههاي خانواده غرق در بيعدالتي نسبت به زنها هستن . چرا فقط افسانه ؟ بياييد به جاي شعار عدالت براي افسانهء نوروزي ، همه با هم بگيم : عدالت براي همه !

Wednesday, October 22, 2003

اخيرا همه جا صحبت از افسانهء نوروزيه و مخالفت براي اعدامش . اما به نظر من جرم نوروزي قتل عمده و مجازاتش هم اعدامه . چرا ؟ به اين دلايل :
اولا خلاصهء ماجرا رو از زبون كسي نقل ميكنم كه در اون زمان ساكن كيش و از نزديك در جريان قضايا بوده :
همسر افسانه دچار درگيريهاي مالي شديد بوده و شغل ثابتي هم نداشته . كارش اين بوده كه گاهي به كيش بياد و اجناسي رو به تهران ببره و بفروشه . طبيعتا در اين سفرها با مامورين گمرك دايم مشكل پيدا ميكرده تا اينكه با جناب آقاي مظفر ( مقتول ) آشنا ميشه . مظفر به دليل شغل دولتي مهمي كه داشته قادر بوده درهاي گمرك رو به روي همسر افسانه باز كنه و بين اونها صحبتهايي رد و بدل ميشه كه در ازاي عبور هر پارتي كالا از گمرك ، سهمي هم به مظفر برسه . اين روال ادامه داشته تا اينكه در بهار 76 ، كيش دچار يك بحران اقتصادي ميشه . به طوري كه قيمت اجناس در كيش و تهران تقريبا برابر ميشه و در نتيجه بردن اجناس به تهران كار بيهوده اي بوده . اين بحران چند ماه طول ميكشه و در اين فاصله سررسيد چكهايي كه همسر افسانه بابت معاملات قبلي به مظفر داده بوده ميرسه . اما همسر افسانه پولي بابت پرداخت بدهيهاش نداشته و از سوي مظفر تحت فشار بوده . ظاهرا در اين موقع زن و شوهر تصميم به قتل مظفر ميگيرن و با اين نقشهء قبلي در موقعي كه همسر و بچه هاي مظفر در كيش نبودن ، افسانه و همسر و فرزندانش به كيش ميرن و همسر افسانه به بهانهء بردن جنس به تهران اونها رو ترك ميكنه و سركار افسانه خانم ترتيبي ميده كه مظفر كه مرد بي اراده و فاسدي بوده به طمع بيفته و به هواي تصرف اون برهنه بشه ، بعد هم با چاقوهايي كه از قبل تهيه كرده بوده ، اونو ميكشه .
موضوع قتل از زبان خود افسانه هم كمابيش به همين صورت نقل شده . منتها اين خانم تلاش كرده بگه كه به خاطر دفاع از ناموسش مرتكب قتل شده .
سوالاتي كه مطرحه :
- افسانه ادعا كرده كه پس از رفتن همسرش به تهران ، مظفر يكبار به قصد تجاوز به ايشون حمله كرده و ايشون موفق شده فرار كنه . بعد هم با همسرش تلفني حرف زده ولي اشاره اي به موضوع نكرده و بعد از ترس تكرار ماجرا چاقوها رو برده و زير تختخواب قايم كرده . چرا زني كه در معرض تجاوز قرار داره خونه رو ترك نكرده ؟ چرا در مكالمهء تلفني موضوع رو به همسرش نگفته و از اون كمك نخواسته ؟ اگر فرض كنيم كه به علت مشكلات مالي زندگيش نميخواسته در ارتباط همسرش و مظفر خللي ايجاد بشه ، پس موضوع ناموس پرستي شديد اين خانم كه منجر به قتل شده ، كجا رفته ؟ زني كه حاضره براي دفاع از ناموسش آدم بكشه ، چطور حاضر ميشه به خاطر مشكلات مالي با يك مرد متجاوز چند روز در خانه اي تنها بمونه ؟
- افسانه ادعا كرده كه چون پول نداشته قادر به ترك خونه نبوده . اولا در كيش به علت ازدحام مسافرين تنگدست در اون سالها كمپهاي رايگان وجود داشت و ايشون ميتونست با مراجعه به سازمان عمران كيش وارد اون كمپها بشه و با توجه به اينكه يك زن و دو تا بچه بودند ، مطمئنا درخواستش پذيرفته ميشد . دوما به فرض كه اصلا از وجود چنين كمپهايي اطلاع نداشت ( كه با توجه به رفت و آمد مكرر همسرش به كيش ، بعيده كه از اوضاع كيش اينقدر بيخبر باشه ) ، به نظر شما يك زن ناموس پرست در چنين شرايطي چيكار ميكنه ؟ من به عنوان يك زن اگه در اون شرايط قرار ميگرفتم بلافاصله اون خونه رو ترك ميكردم ولو شده باشه شب رو در پارك سر كنم . ضمن اينكه در پاركها و كنار خيابونهاي كيش هميشه پر بود از مسافراني كه نميخواستن پول گزاف هتل بدن و همونجا كنار خيابون ميخوابيدن . هر كسي كه به كيش رفته باشه اين صحنه ها رو ديده . بنابراين كنار خيابون موندن در كيش با توجه به جمعيت زيادي كه شبها كنار خيابون ميخوابيدن ، اصلا كار سخت و خطرناكي نبود . پس چه انگيزه اي باعث شد كه افسانه در اون خونه بمونه و شرايط تحت تجاوز قرار گرفتن رو براي خودش فراهم كنه ؟
دوما افسانه خانم كه قبلا به ادعاي خودش يك ساك محتوي لباس و چند قطعه طلا رو از خونهء مظفر دزديده و با همسرش به تهران فرستاده بوده ، بطور ناگهاني اونقدر بيعرضه شده كه در چنين شرايط حادي نتونسته از جيب مظفر چند تا دونه اسكناس برداره و براي فرار از اين مخمصه خرج كنه . ظاهرا اين خانم يك موجود چند شخصيتي بوده . گاهي شجحاع و جسور و بي پروا و از عهودهء انجام هر كاري برميومده ، و گاهي يه زن مظلوم و بي دست و پا .
- روز حادثه سركار خانم از حموم دراومده بودن و به ادعاي خودشون چون در حموم جايي براي آويزون كردن لباس نبوده ، حوله و لباسهاشونو بيرون حموم گذاشته بودن . وا عجبا !!! در خونه اي كه يك مرد متجاوز وجود داره ، زن ناموس پرست قصهء ما ميره حموم ( لابد از كثيفي داشته ميمرده !) و لباسهاش رو هم نميتونه بذاره توي يه نايلون و با خودش ببره توي حموم ! شما خانمهايي كه دارين با شدت و حدت از افسانه حمايت ميكنيد ، چند نفر از شما موقعي كه يه مرد نامحرم در خونه تون مهمونه ، حتي در خونهء خودتون ، حتي موقعي كه همسرتون يا پدر و برادرتون حضور دارن ، ميرين حموم ؟ و يا اگه مجبور باشين كه برين ، چند نفر از شما لخت از حموم در ميايين ....؟؟؟؟؟
- سوال بعدي اينه كه اصلا همسر افسانه به چه اعتباري زن و بچه شو اونجا ول كرده و رفته تهران ؟ در نظر داشته باشين كه كيش جزو خاك ايرانه ، نه پاريس ! كدوم يك از شما آقايون زن و بچه تونو در خونهء يك مرد نامحرم رها ميكنيد و به مسافرت ميريد ؟ حتي از دوست نزديكتر ، مثلا نسبتهايي مثل باجناق ، شوهر خواهر ، پسر خاله ، و غيره . آيا شما حاضرين همسرتاونو در خونهء پسر خاله تون كه زن و بچه اش خونه نيستن بذارين و به شهر ديگه اي برين ؟
- در حين درگيري منجر به قتل اونطور كه از زبون افسانه نقل شده ، دختر 9 سالهء ايشون از سر و صدا اومده پشت در و پرسيده : مامان چي شده ؟ افسانه خانم از توي اتاق جوابي داده : هيچي ! برو پايين مواظب برادرت باش !
عجب توصيهء عاقلانه اي ! يه دختر 9 ساله خيلي چيزها ميفهمه و در اين شرايط خيلي كارها ازش برمياد . من هم يه دختر 9 ساله دارم و شك ندارم كه در مواقع اضطراري ميشه روي كمكش حساب كرد . منتطق حكم ميكنه كه زني كه در يك اتاق دربسته مورد هجوم يه مرد بيگانه و متجاوز قرار گرفته ، در چنين شرايطي با داد و فرياد از دخترش بخواد كه فرار كنه بره توي خيابون و داد بزنه و مردمو به كمك بخواد ، نه اينكه بگه : هيچي نشده نازنازي من ! مثل يه دختر خوب و خانم برو پايين و مواظب داداشت باش كه نكنه يه وقت سرزده بياد بالا و نقشه هاي منو به هم بزنه !
- نكتهء بعدي سر رسيدن به موقع مرد خانواده تقريبا يكساعت پس از وقوع قتله . عجيب نيست كه همسر افسانه فورا بعد از قتل از راه برسه و زن و بچه شو جمع كنه و با كمك هم شواهد قتلو از بين ببرن و بعد برن تهران ؟
- و اما نحوهء قتل : افسانه اولين ضربه رو به پهلوي مقتول زده و طبق نظر پزشك قانوني چاقو تا كليه فرو رفته . به ادعاي افسانه بعد از اون ضربه هنوز مظفر ايشونو محكم چسبيده بوده و پشت در اتاق وايستاده بوده و همچنان قصد تجاوز داشته ! من فكر كنم اگه مظفر جون سگ هم داشته ، بعد از خودن ضربهء چالقويي كه تا كليه اش فرو رفته ، ديگه حال و رمق تجاوز كردنو از دست ميداده ! بعد افسانه دو تا ضربه به رونهاي مقتول زده تا مانع حركت اون بشه و وقتي ديده اين ضربه ها هم موثر نبود ، آلت مقتولو بريده ! لابد بعد از اين حركت آخري مقتول كماكان قصد تجاوز به ايشونو داشته ، چون بعدش افسانه 31 ضربهء ديگه هم به مقتول زده ! آيا اين چيزي غير از قتل عمد محسوب ميشه ؟ اگه ادعاي افسانه درست بود و كار ايشون صرفا دفاع بود ، منطقا با همون ضربهء اول به پهلو ، بايد جناب مظفر به اندازه اي از كار مي افتاد كه افسانه فرصت پيدا ميكرد كه فرار كنه و با بچه هاش از خونه خارج بشه . مخصوصا كه در اون شرايط ميدونست كه همسرش در راهه و تا ساعتي بعد به كيش ميرسه و بنابراين بهانه هاي قبلي مثل پول نداشتن و راهخ و چاه كيش رو بلد نبودن هم منتفي بوده . كافي بود ايشون از خونه خارج بشه و با سرويس اتوبوسراني كيش كه اون موقع كرايه اش 20 تومن بود ، خودشو به فرودگاه برسونه و منتظر همسرش بمونه . پس چه دليلي داشت كه باز هم بمونه و اونقدر با چاقو مظفر رو بزنه كه اون به قتل برسه ؟
- نكتهء آخر اينكه افسانه زني كه تونسته با چاقو يك مرد قوي و متجاوز رو به قتل برسونه ، يقينا زن بي دست و پا و عاجزي نبوده . اين كاريه كه از خيلي از زنها برنمياد . پس چطور اين زن در مراحلي عين يه ببو عمل كرده ؟ مثلا بعد از قصد تجاوز اول از سوي مظفر ، خونه رو ترك نكرده ، يا در اون شرايط به حموم رفته ؟ ويژگيهاي شخصيتي افراد معمولا تغيير پذير نيستن و در شرايط مختلف ، يكسان عمل ميكنن . زني كه ذاتا يه ببوي كامل باشه ، در نهايت هم توان كشتن مردي رو نداره و در صورتي كه مورد حمله قرار بگيره نميتونه از خودش دفاع كنه . پس زني كه تونسته اينكارو بكنه ، يقينا يه هالوي بي دست و پا نبوده .
- آهالن ، يه نكتهء ديگه هم يادم اومد . افسانه ادعا كرده كه بعد از قصد تجاوز اول كه نافرجام مونده ، مظفر هيچي واسهء اون و بچه هاش نميخريده و اونها 48 ساعت نون و چايي شيرين خوردن . چه شكنجهء سوزناكي ! لابد توي يه خونه هيچ نوع خوردني هم پيدا نميشده . از حبوبات گرفته تا گوشت و سبزي و ميوه و تخم مرغ . يا حتي يه خورده برنج و روغن . حتي توي يخچالش يه ذره كره و پنير هم نبوده . اون هم خونهء كسي كه مثلا از تهران مهمون دعوت كرده بوده ، اون هم براي چند روز ! اين ادعاي افسانه يا صرفا براي مظلوم نمايي بيشتر و بي دست و پا نشون دادن خودشه ، يا ثابت ميكنه كه برخلاف ادعاهاي افسانه و همسرش ، اونها اصلا از طرف مظفر به اونجا دعوت نشده بودن و شايد روح مظفر هم خبير نداشته كه قراره به خونه اش برن . بلكه وقتي اونها فهميدن كه خانوادهء مظفر در كيش نيستن ، بدون اطلاع دادن به مظفر راهي كيش شدن تا بتونن نقشهء قتل از قبل طراحي شده اش رو اجرا كنن .

اگه كسي بتونه به اين سوالات جواب بده ، خوشحال ميشم كه بشنوم .

Sunday, October 19, 2003

پاني اخيرا در وبلاگش مطالبي در مورد اسلام نوشته و من سعي كردم در كامنتهاي وبلاگش نظرمو بنويسم اما چون بحث طولانيتر از اينه كه اونجا جا بشه ، بقيه شو اينجا مينويسم :
اينكه چرا من معتقدم اسلام در عربستان 1400 سال قبل مترقيترين دين ممكن بوده : اون زمان دخترها رو زنده به گور ميكردن ولي اسلام اومد و نه تنها مردمو از اينكار بازداشت ، بلكه حقوق زير رو هم به زناني داد كه اصلا از هيچ حقي برخوردار نبودن : اون زمان به دختر اصلا چيزي از ارث پدر نميرسيد و همهء اموال پدر رو بين پسرها تقسيم ميكردن ، اما اسلام گفت كه به دخترها نصف پسرها ارث بدين . حالا امروز ما بدون در نظر گرفتن اينكه شرايط اون زمان چي بوده ، دادمون رفته هوا كه چرا زن نصف مرده . همينطور در مورد شهادت زن و ديهء زن كه نصف مرده . بابا ملت ، اون زماني كه اين حرفها زده شده ، زن اصلا موجوديت نداشته . اينكه اسلام اومده زن رو نصف مرد آدم به حساب آورده خودش يه انقلاب بزرگ بوده .
در مورد حجاب ، در عربستان اون زمان زن اصلا حق خارج شدن از منزلو نداشته و بايد مثل يه گياه در خونه زندگي ميكرده . در موارد ضروري هم با لباسي مثل گوني كه تمام سر و بدنو ميپوشونده ميبردنش بيرون . اسلام اومده گفته بذارين زنهاتون برن بيرون و حداقل صورت و دستهاشونو باز بذارن . اين كجاش حيواني و پست بوده ؟
اون زمان عربها هر چند تا زن كه دلشون ميخواسته ميگرفتن . اسلام اومده محدودش كرده به 4 تا . وقتي ما بگيم اين قانون زشت و بده ، موقعيه كه عربها آدمهاي خيلي با كلاس و مبادي آدابي بوده باشن و هر كدوم فقط يه زن داشته باشن ، و اسلام بياد راهشو باز كنه كه هر كدوم 4 تا زن بگيرن ! در مورد صيغه هم منظور اصلا ازدواج و هوسبازي كه امروزه رايج شده نبوده . اون دستور فقط مال شرايط خاص اون زمان بوده كه عدهء زيادي از مردها در جنگ كشته شده بودن و مردهاي ديگه خانواده هاي اونها رو سرپرستي ميكردن و به اونها سر ميزدن ، و در جو اون زمان عربستان اون مردها و زنها در معرض تهمت و خاله زنك بازي قرار داشتن . واسهء همين قرار شده صيغه اي خونده بشه و اونها به هم محرم بشن تا از اين قبيل عوارض پيش نياد . در خيلي از موارد اصلا رابطهء زناشويي بين زن و مرد صيغه اي وجود نداشته .اهل تسنن معتقدن به اين حرفهايي كه الان گفتم ، و اصلا صيغه رو شرعي و متعلق به تمام زمانها نميدونن .
و اما تكامل دين اسلام با توجه به شرايط زماني و مكاني هم اصلا چيز عجيبي نيست . مگه موضوع تحريم تنباكو كه يك حركت سياسي بزرگ بود ، يك تحول ديني نبود ؟ تنباكو در صدر اسلام حرام نبوده ولي در زماني بنا به مقتضيات خاص زمان حرام شد و نتيجهء مطلوب هم داد . يا چند سال قبل كه يكي از اين آيت الله ها سن شرعي دختر رو از 9 سال به 13 سال ارتقا داد . يا مثلا گنج در اسلام متعلق به يابندهء اونه ، اما الان دفينه متعلق به دولته و اشخاص حق دخل و تصرف در اونو ندارن .
اين نمونه ها زياده . اما مجال گفتن همه اش نيست . ولي در مجموع كسي كه معتقد به يگانگي خداوند و پيغمبر بودن حضرت محمد و زندگي پس از مرگ باشه ، مسلمون به حساب مياد . و هيچ دليلي هم وجود نداره كه عينا بخواد قوانين 1400 سال قبلو اجرا كنه . اساس همهء اديان الهي بر انسانيته ، همين .
نكتهء آخر اينكه همهء كساني كه خودشونو منسوب به اسلام و مسلمون دو آتيشه ميدونن ، عملا مسلمون نيستن . خيليهاشون از كافر ذمي هم بدترن . نبايد همهء رفتارها و عكس العملها رو به حساب اسلام گذاشت و گفت چون فلاني بده و فلان كارو كرده ، پس اسلام هم بدو مطروده .

Sunday, October 12, 2003

شيرين عبادي برندهء جايزهء صلح نوبل شده . اولين ايراني ! من بايد احساس افتخار كنم . ولي دارم از حسادت ميتركم . چرا من برنده نشدم ؟ ميپرسين چيكار كردم كه برنده بشم ؟ خوب اينش اصلا مهم نيست . مهم اينه كه به جاي من يكي ديگه برنده شده و الان همهء دنيا دارن در موردش حرف ميزنن و بهش تبريك ميگن و از همه مهمتر مبلغ جايزه اش هم يه چيزيه كه نميشه ازش گذشت .
خوب حالا با اين حس حسادت قوي كه داره وجودمو ميخوره چيكار كنم ؟ آهان فهميدم . بهش تهمت ميزنم . ميگم در راه اهداف استعمار كار كرده و براي همين هم برنده شده . اما اگه يكي پرسيد كدوم كارش در جهت اهداف استعمار بوده چي بگم ؟ دفاع از حقوق زنان و كودكان ؟ فرستادن لايحه اي عليه كودك آزاري به مجلس ؟اينها كه هيچ كدوم در جهت اهداف استعمار نيست . حالا چي بگم ؟
اااااااااااااه ! ولش كن بابا . حالا كي مياد از من اين چيزها رو بپرسه . مردم عين گاو ميمونن . هر حرفي من بزنم حتما بدون چون و چرا قبول ميكنن . پس چرا فكرمو ناراحت كنم ؟
آهااااااااااااااااي ملت ! مردم انقلابي و غيور ايران !
بدانيد و آگاه باشيد كه اين جايزه حق شيرين عبادي نبوده ، منتها چون ايشون در راه اهداف استعمار كار ميكرده ، سران استعمار تصميم گرفتن اين جايزه رو بهش بدن تا آزادي در ايران بره زير سوال . ميخواستن با اين كارشون دولت ايرانو خوار و خفيف كنن . ميخواستن عليه دين و اسلام حركت كنن ، و خلاصه از اينجور حرفها .
آخيش ! دلم خنك شد ! ولي هنوز نه كاملا ! صبر كن پات به ايران برسه ، يه بلايي سرت بيارم كه خودت حظ كني . تا تو باشي كه ديگه در راه اهداف استعمار قدم برنداري .

Monday, October 06, 2003

اگه بدونين كه تا يكماه ديگه ميميرين چيكار ميكنين ؟ اين مدتو چطور ميگذرونين ؟